عجب دنیایی ... مجازی حرف می زنیم ، مجازی می خندیم ، مجازی غصه می خوریم ، مجازی می بینیم ، مجازی حس می کنیم ، مجازی نهار میل می کنیم ، مجازی کتک می خوریم ، مجازی می رقصیم ، مجازی نا پدید می شویم ... مجازی مجازی مجازی !
کم کم خودمان هم مجازی می شویم ... یک شخصیت مجازی خیالی ... که آن طور که هست نیست ... آن طور که دوست دارد باشد خودش را نشان می دهد . اندک اندک خودش را دیگر حس نمی کند ... درک نمی کند . راستی تو چرا اینقدر فرق کرده ای ؟؟؟
ما آدم ها کمی بی ظرفیت تشریف داریم . دورهمی های شبانه با اهل خانه جایش را به چت در فلان چت روم داده ... مهمانی های گرم گذشته که همه بودند ، خندان و بشاش ، جایش را به استفاده از لاسیگ دیوایس های پیشرفته امروزی داده ... بزن بزن های هولناک بچه های کوچه بر سر یک " احساس ملموس " جایش را به کل کل و بحث های مسخره حول یک "ادم مجازی" داده ...
البته این سکه سوی دیگری هم دارد ! ... گاهی تو کسی را می شناسی ، رفیقی ، انگیجد ! هستی ، اما فاصله افتاده ... فاصله تابستان ، فاصله سفر ، فاصله قهر ... ولی گاهی نه ! همه زندگی ات می شود آدم های غریبه ی نا آشنای غیر حضوری . این جاست که تو هم دیگر غریبه می شوی ... و این یعنی آغاز یک بازی خطرناک !
فضای مجازی دنیایی دارد ... اما مراقب باشیم دنیایمان مجازی نشود . مواظب دوستی هامان باشیم که رنگ تخیل نگیرند . حواسمان به احساساتمان باشد که خرج قبر بدون میت نشود ...